کنار سیب و رازقی .. نشسته عطر عاشقی
من از تبار خستگی .. بیخبر از دلبستگی
عـاشقم
ابر شدم صدا شدی .. شاه شدم گدا شدی
شعر شدم قلم شدی .. عشق شدم تو غم شدی
لیلای من دریای من .. آسوده در رویای من
این لحظه در هوای تو .. گمشده در صدای تو
من عاشقم مجنون تو .. گمگشته در بارون تو
مجنون لیلی بیخبر .. در کوچه های در به در
مست و پریشون و خراب .. هر آرزو نقش بر آب
شاید که روزی عاقبت .. آروم بگیرد در دلت
کنار هر ستاره ای .. نشسته ابر پارهای
من از تبار سادگی .. بیخبر از دلدادگی
عـاشقم
ماه شدم ابر شدی .. اشک شدم صبر شدی
برف شدم آب شدی .. قصه شدم خواب شدی
لیلای من دریای من .. آسوده در رویای من
این لحظه در هوای تو .. گمشده در صدای تو
من عاشقم مجنون تو .. گمگشته در بارون تو
مجنون لیلی بیخبر .. در کوچههای در به در
مست و پریشون و خراب .. هر آرزو نقش بر آب
شاید که روزی عاقبت .. آروم بگیرد در دلت
|